مقدمه
بازی شاهزاده ایرانی تاج گمشده ، جدیدترین عنوان فرانچایز شاهزاده ایرانی است . خیلی ها فکر می کردند این سری مرده و دیگر نمی توان انتظار عنوان دیگری از آن داشت . با این حال عنوان تاج گمشده ، یک سوپرایز بزرگ برای همه ما بود . کی فکرش را می کرد یک بازی جدید از یک فراچایز قدیمی ، این چنین برخورد خوبی از طرف طرفداران و منتقدان داشته باشد . نمره 86/100 از نظر منتقدان و نمره 9.3/10 از نظر کاربران . امروز در این مقاله ، با داستان بازی Prince Of Persia : The Lost Crown ، در خدمتتان خواهیم بود .
منتظر مقاله نقد و بررسی این بازی باشید .
بخش اول : قهرمانان سرزمین پارس
پس از ۳۰ سال خشکسالی و قحطی و حملۀ امپراتوری کوشان ، امپراتوری پارس در آستانه فروپاشی قرار دارد . آخرین حملهی کوشان به سرزمین پارس به دلیل تلاشهای جاودانهها ، شکست می خورد . امورتالها همان جاودانهها ، گروهی تشکیل شده از هفت جنگجوی قدرتمند هستند که شخصیت اصلی بازی ، سارگون جز آنهاست . طی نبرد با ارتش کوشان ، سارگون موفق به کشتن ژنرال ارتش کوشان می شود و نبرد آن روز به نفع ارتش پارس پایان می یابد . ملکه سرزمین پارس ، تومیریس به همراه شاهزاده حسن ، به سبب پیروزی امروتال ها جشن می گیرند . او از سارگون به خاطر جانفشانیهایش ، تقدیر می کنند . اما در جشن پیروزی نبرد ، شاهزاده حسن توسط استاد سارگون ، ژنرال آناهیتا ، ربوده میشود .
امورتالها به رهبری وهرام ، آناهیتا را تا کوه مقدس قاف تعقیب میکنند . کوه قاف ، دژی نفوذناپذیر است که براساس افسانهها ، محل زندگی پرنده مقدس سرزمین پارس ، یعنی سیمرغ بوده . اما سالهاست که از سیمرغ خبری نیست و پارس در تاریکی و نحسی فرو رفته . کوه قاف در صدر این نحسی قرار گرفته و به دلیل نفرین ناشناختهای به ویرانی کشیده شده است . به طوری که جریان زمان در این دژ به طور کامل شکسته است و زمان برای هر یک از اعضای امورتالها ، به طور متفاوتی می گذرد . امورتالها متوجه می شوند که آناهیتا قصد دارد از خون سلطنتی حسن برای دسترسی به معبد سیمرغ و به دست آوردن قدرت پرنده مقدس برای سرنگونی ملکه تومیریس استفاده کند .
بخش دوم : در جست و جوی شاهزاده
آنها برای جستجوی آناهیتا از هم جدا میشوند . سارگون در طول جست و جویش با سربازان اردشیر که توسط تومیریس برای کمک به امورتالها به قاف اعزام شده بودند مواجه می شود که دچار نفرین کوه قاف شدهاند و چندین دهه است که به دنبال امورتالها بودند . این در حالی است که سارگون تنها ساعاتی پیش به قاف رسیده بوده . برخلاف انتظار سارگون ، قاف محل زندگی برخی افراد بوده که برخی از آنها به او در سفرش کمک می کنند .
او همچنین در راه به پرهای سیمرغ برمیخورد که هرکدام به او قدرت الهی میبخشد .
بخش سوم : خیانت
سارگون موفق میشود آناهیتا را دستگیر کرده و حسن را نجات دهد ، اما رهبر امورتالها ، وَهرام ، مداخله کرده و شاهزاده را به قتل میرساند . اینجا معلوم می شود وهرام به سلطنت سرزمین پارس خیانت کرده و قصد براندازی ملکه را دارد تا جایگاهش را نصیب خود کند . سارگون به آناهیتا کمک می کند که فرار کند ، اما توسط مهارت وهرام در جادوی زمان شکست خورده و از صخره سقوط می کند .
بخش چهارم : نگاهی به گذشته
سارگون اما زنده می ماند و به مرد مرموزی به نام الکارا برخورد میکند . به گفته او هنوز فرصتی برای نجات شاهزاده حسن با بازگشت به گذشته وجود دارد . این امر نیازمند انجام معاملهای با خدایی شیطانی به نام اژدها است . سارگون با انجام چالش اژدها او را متقاعد می کند که کمکش کند ، اژدها به سارگون می گوید ، برای سفر به گذشته و نجات شاهزاده حسن ، باید از چهار نگهبان آسمان پارس ، Satevis ، Venant ، Tascheter ، Haftorang کمک بخواهد تا او را به گذشته بفرستند .
سارگون در ادامه با آناهیتا برخورد میکند که ادعا میکند حسن را به دستور تومیریس ربوده است . وهرام در همین حین ، به سایر امورتالها دروغ میگوید که سارگون ، حسن را کشته است و بیشتر آنها را متقاعد میکند که با سارگون بجنگند . به این خاطر ، سارگون مجبور به مبارزه و کشتن چندین نفر از همرزمان سابق امورتالش میشود .
بخش پنجم : حقیقت
در ادامه سارگون به کمک نگهبانان آسمان ، به گذشته سفر می کند و تلاش وهرام برای کشتن حسن را مختل میکند ، اما در این فرآیند آناهیتا برای حفاظت از سارگون جان خود را از دست می دهد . معلوم می شود که وهرام نیز پرهای سیمرغ را جمعآوری میکرده و باور دارد فقط او لایق داشتن آنها است .
طی نبرد سارگون و وهرام ، سارگون گذشته وهرام را می بیند و متوجه می شود که وهرام پسر گمشده پادشاه داریوش است و معلوم می شود تومیریس ، داریوش را به قتل رسانده و حکومت پارس را از او و وهرام غصب کرده . مشخص می شود که غیبت سیمرغ و خشکسالی و قحطی ۳۰ ساله پارس ، به این دلیل اتفاق افتاده که تومیریس حکومت پارس را به زور و با کشتن داریوش بدست آورده .
بخش ششم : رستگاری
حسن به سارگون هشدار میدهد که وهرام به دنبال قلب سیمرغ است و قصد دارد آنرا با خود ادغام کند تا قدرت کامل سیمرغ را نصیب او شود . سارگون ، وهرام را تعقیب میکند ، اما نمی تواند او را متوقف کند . حال وهرام با قلب سیمرغ یکی شده و به قدرتی غیر قابل تصور دست یافته .
اما در این حین روح سیمرغ با سارگون ارتباط برقرار می کند و به او تضمین می دهد که هنوز قدرت مورد نیاز برای شکست دادن و نجات وهرام از خودش را دارد .
سارگون دوباره با وهرام وارد نبرد می شود و پس از یک مبارزه طولانی ، موفق به شکست دادن او میشود . در نهایت وهرام متوجه حماقتش برای بدست آوردن قدرت الهی میشود و جان خود را فدا میکند تا سیمرغ را زنده کند .
بخش هفتم : پایان یک سفر
با بازگشت سیمرغ ، سارگون و حسن به عنوان دو قهرمان مورد احترام به پرسپولیس باز میگردند . با اطلاع از حقیقت حکومت مادرش ، حسن از موقعیتش در سلطنت ، به عنوان شاهزاده استعفا میدهد و سارگون در حضور همگان جنایت تومیریس و قتل داریوش را آشکار می کند .
حال که سارگون سیمرغ را آزاد کرده و پارس از نابودی نجات داده ، برای یافتن حقیقت وجودیاش و هدف زندگیاش قصد سفر و ترک پایتخت را دارد .
اما قبل از آن ، نسخه جوانتر وهرام که در کوه قاف به او برخورد کرده بود را به یاران امورتالش می سپارد و از پایتخت پارس ، یعنی پرسپولیس خارج می شود . . .